اسماعیل مهرتاش که یکى از شاگردان استاد بزرگ تارایران ، درویش خان بود گفته است :« در هنگام جوانی که من و على اکبر شهنازی برای مشق تار و کسب فیض خدمت درویش خان مى رفتیم ، روزی از قسمت روابط فرهنگی ایران و فرانسه، پاکتى را براى درویش خان آوردند که معلوم شد محتوى یکصد تومان پول نقد است. در آن زمان یکصد تومان فوق العاده ارزش داشت و اگر کسی در کوچه ای صد توما ن پول داشت، آن کوچه به کوچه صد تومانی ها معروف میشد.درویش خان به حامل پول و پاکت گفت: این صد تومان برای چیست ؟ پاسخ شنید: برای نوازندگی شما در محل روابط فرهنگی ایران و فرانسه فرستاده شده است درویش خان گفت: گمان نمیکنم که هنر و کار فرهنگی براى کشورم ، پاداش داشته باشد. او از قبول پول امتناع ورزید و صد تومان را به آورنده اش پس داد.پس از ساعتی در همان جلسه رو کرد به حاجی علی اکبر خان که از خاندان نسبتا ثروتمندی بود و ماهانه بابت حق التدریس سه تومان به درویش خان میپرداخت و گفت: پول داری حق التدریس ماه آینده خود را بپردازی؟ حاجی گفت: آری و پس از اینکه سه تومان را که در آن روزگار مبلغ نسبتا قابل توجهی بود گرفت، نوکرش را صدا زد و گفت: این سه تومان را بده به این همسایه ارمنی که امروز زنش مرده و پول کفن و دفنش را ندارد! روانش شادباد ودرزندگى ان بزرگوار وبانو قمر الملوک وزیرى از این گونه رفتارهاى مردمى بسیار استایرج میرزادر زهره ومنوچهر باور و گفتهِ دلِ مردم ایران را به زبان الاهه عشق جاودان ساخت وسرود :
گاه زنى همچو قمر پرورم دردهنش تُنگ شکر پر ورم
تار نهم بر کف درویش خان تابدمد بر بدن مرده جان