مشک را بر تن مزن بر دل بمال

image

 

مولانا تمثیل خوبی دارد که از آیین بودا آمده و مولانا هم از آن استفاده کرده است.
می گوید:
اگر شخصی زمین وسیعی در بیرون شهر خرید و تصمیم گرفت در این زمین خانه اى  بسازد و برای اینکه پول ساختن خانه  را بدست بیاورد سی سال تجارت کرد و ثروتمند شد و در آن زمین کاخی برپا کرد، آنوقت روزی که به تعبیر ما خواست اسباب کشی کند به او گفتند:
ببخشید آقا! این زمین را با زمین بغل اشتباه گرفته اید.
زمین کناری این زمین مال شماست،
شما در این مدت در زمین شخص دیگری خانه می ساختید!…
مولانا می گوید یک شخص می تواند یک عمر چیزی را آباد کند و گمان کند مال خودش است،
تا اینکه وقتی می خواهد از آن استفاده کند می بیند مال خودش نیست.
بسیاری از ما انسانها،همین طور زندگی می کنیم. تن ها را به جای جان ها تقویت می کنیم. احساس خلا درونی و کوچکی و کم ظرفیتی جانمان را با چیزهایی مثل :قدرت و شهرت و محبوبیت و ثروت پر میکنیم.
و برای رشد و پرورش جانمان که بعد خدایی و اصل وجودمان است هیچ تلاشی نمی کنیم .

در زمین ِمردمان خانه مکن
کارِ خود کن کارِ بیگانه مکن‌

کیست بیگانه تنِ خاکی تو
کز برای اوست غمناکی تو

تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی
جوهر خود را نبینی فربهی‌

گر میانِ مشک تن را جا شود
روزِ مردن گند ِاو پیدا شود

مشک را بر تن مزن بر دل بمال
مشک چه بود نام پاک ذو الجلال

این نوشته در هنر و ادبیات ارسال و , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.