من مستِ مى عشقم هشیار نخواهم شد
فخر الدین ابراهیم عراقی از مشایخ بزرگ عرفان و شاعران بلند آوازه سده هفتم هجری است.او در عرفان ، پیری سوخته جان و دل آگاه بود.آثار او دیوان اشعار و رساله لمعات به نثر است.او به سال ۶۸۶ در دمشق درگذشت.
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از بادهی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
تا هست ز نیک و بد در کیسهی من نقدی
در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد
آن رفت که میرفتم در صومعه هر باری
جز بر در میخانه این بار نخواهم شد
از توبه و قرایی بیزار شدم، لیکن
از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد
از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت
وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد
چون یار من او باشد، بییار نخواهم ماند
چون غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم
تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد
چون ساختهی دردم در حلقه نیارامم
چون سوختهی عشقم در نار نخواهم شد
تا هست عراقی را در درگه او باری
بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد
این نوشته در
هنر و ادبیات ارسال و
فخرالدين عراقى برچسب شده است. افزودن
پیوند یکتا به علاقهمندیها.