از گناه کرده و نا کرده استغفار کن !

imageاین خرو این معرکه،هر چند خواهی بار کن
‎خود تقاضا کرده ای،خود چاره ی این کار کن
‎بر سر بی درد خود بی هوده بستی دستمال
‎دور از عقل است ، رو خود چاره ی این کار کن
‎خویش را افکنده ای در بحر توفان زای حرص
‎اسبِ نفس سر کشت را بی درنگ افسار کن
‎هیچ ممکن نیست همبستر شدن با اژدها
‎خانه را خالی از این آدم کش خونخوار کن
‎تا که نفریبد دلت را ، دیدگان هرزه پوی
‎در میان دیده و دل بعد از این دیوار کن
‎خواستی تا گل برویانی به باغ زندگی
‎بیل و آب آماده داری کرته را هموار کن
‎موش دارد لانه و ریشه دوانیده فریز
‎فکری اوّل از برای آفت بسیار کن
‎این زمین تب کرده،بیمار است،از جور زمان
‎باغبانا تا توانی خدمت بیمار کن
‎ترسم از خواب زمستان بر ندارد سر ، بیا
‎مهربان مهرا،زمین خفته را بیدار کن
‎از طلسم دیو سرما هر درختی سنگ شد
‎ای نسیم نو بهاری باغ را گلزار کن
‎گر که میخواهی قبول حق شود “نجوا ” دعا
‎از گناه کرده وناکرده استغفار کن

محمود خیبرى ” نجوا “

این نوشته در هنر و ادبیات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.