استاد دهخدا و دکتر محمد مصدق

دهخدا پس از جنگ جهانی اول و روی کار آمدن رضاشاه از کار سیاسی کناره گرفت و به کار گردآوری لغت روی‌آورد. اما با اوج گرفتن جنبش ملی کردن نفت و آغاز نخست وزیری دکتر محمد مصدق باردیگر به گفتمان سیاسی روی آورد و در گفت و گویی که رادیو ایران به او انجام داد، مصدق را نابغه‌ی شرق خواند. او مقاله‌هایی در دفاع از دولت مصدق در روزنامه‌ها منتشر کرد و مردم را به پشتیبانی از دولت مصدق فراخواند. آتش پر فروغ و گرمی‌بخش وطن‌پرستی دهخدا باردیگر چنان افروخته شده بود که برای پشتیبانی از دولت مصدق به سرودن شعر حماسی
“‘گیرید همه از دل و جان راه مصدق”
نیز روی آورد:
ای مردم آزاده کجایید کجایید
آزادگی افسرد بیایید بیایید
در قصه و تاریخ چو آزاده بخوانید
مقصود از آزاده شمایید شمایید
بی‌شبه شما روشنی چشم جهانید
در چشمه‌ی خورشید شما نور و ضیایید
با چاره‌گری و خرد خویش به هر درد
بر مشرق رنجور دوایید دوایید
بسیار مفاخر پدرانتان و شما راست
کوشید که یک لخت بر آن‌ها بفزایید
بنمود مصدقتان آن نعمت و قدرت
کاندر کفتان هست از آن سر مگرایید
گیرید همه از دل و جان راه مصدق
زین ره درآیید اگر مرد خدایید
_______________________
همین پشتیبانی‌ها از دولت مصدق و یاران نزدیک او چون دکتر فاطمی باعث شد حقوقی را که مجلس برای همه‌ی عمر او تصویب کرده بود، قطع کنند.
خود او در این باره گفته است:
” نان بخور و نمیری که مجلس‌های قبل برای تا آخر عمر من و بازماندگان من تعیین کرده بودند، حالا به گناه آن که گفته‌ام که او در دو جمعیت بین‌المللی(شورای امنیت و دادگاه بین‌المللی لاهه) حقانیت ما را در امر نفت به اثبات رسانید، یعنی دکتر محمد مصدق، در خور حبس و تبعبد نیست، بریدند. عیب ندارد
” از گرسنگی مردن من، تاج افتخار دیگری است که به من داده‌ می‌شود.”

این نوشته در یاد گذشتگان ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.