اى خاکِ توس چشم مرا توتیا توئى


روز گذشته در میان یاد داشت هاى شادروان پدرم این شعر زیبا را یافتم  فکر میکنم ازآن دسته اشعارى است که در حرم مطهر و براى خدام معظم آستانقدس مى خواندند نام سراینده شعر را یادداشت نکرده بودند

نگاره از آیین شمع گردانى

نگاره از آیین شمع گردانى

اى خاک توس چشم مرا توتیا توئى
مائیم دردمند و سراسر دوا توئى
دارى دم مَسیح تو اى خاکِ مشک بیز

یا نکهت بهشت که دارالشفا توئى
اى خاکِ توس درد دلم را توئى علاج
بر دردها طبیب و به غمها دوا توئى
اى ارضِ  توس خاکِ  تو گوگرد احمر است
قلب وجودِ  ما همه را کیمیا توئى
اى خاک توس رُتبه ات این بس که از شرف
مَهد اَمان و مشهدِ پاک رضا توئى
اى خاکِ توس چون تو مقام رضا شدى
برتر هزار پایه زعرش علا توئى
شاهنشهى که سِلسِله انبیاء تمام
گوینده اش اى فِداى تو چون مقتدا توئى
اى کشتى نَجات ندانم تو را صفات
دانم به بحر علم خدا، ناخدا توئى
فریادرس بهر غم و کافى بهر اَلَم
حِصْن حصینِ عالم و کهف الورى توئى
والشمس آیتى بود از روى اَنورت
توضیحش آنکه تَرجمه والضحى توئى
این مى کُشد مرا که بدین شوکت و جلال
در ارض توس بیکس و بى آشنا توئى
واین مى کُشد مرا که بصد رنج و صد بلا
در دست خَصم کشته زهرِ جفا توئى
سوزم براى بى کسیت ؟ یا غریبیت؟
یا بى طبیبیت ؟ که بغم مبتلا توئى!

image

التماس دعا ٢۵ اردیبهشت ١٣٩١

این نوشته در هنر و ادبیات ارسال و برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.