تحصیل از خانه هاى دانش تا اکابر

 

image

 

همزمان با تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نوین در ایران که در پیوند و متاثر از رویدادهای اروپایی بویژه انگلستان، فرانسه و آلمان بود، نسیم آموزش و یادگیری نوین نیز به صحنه اجتماعی ایران وزیدن گرفت.

در بررسی رویدادهای فرهنگی در تاریخ معاصر ایران مجلس شورای ملی که ثمره پربار انقلاب مشروطیت ایران بود، برای نخستین بار در نهم آبان ۱۲۹۰، قانونی به نام «تعلیمات اجباری» را به تصویب رساند. پیرو این قانون، در سال ۱۲۹۴، دولت بر طبق اصلی که در متمم قانون اساسی مشروطه مطرح و تصویب شده بود، وظیفه نظارت بر مساله مهم آموزش و پرورش را بر عهده گرفت. از این سال به بعد سازمان های آموزش مرتبط با آموزش و پرورش مانند کودکستان، دبستان، دبیرستان، موسسات عالی و دانشگاه ها را در بر می گرفت و به این ترتیب نظام آموزشی ایران متمرکز، منسجم و منظم شد. تا پیش از انقلاب مشروطیت در ایران (۱۲۸۵) که نظام آموزش و پرورش در ایران رسمی و قانونی شد و شکل نو پیدا کرد، یادگیری و آموختن و پرورش کودکان و نوجوانان در مکتب خانه های سنتی جریان داشت. آموزگاران این نهادها که دولت تقریبا هیچ نظارتی بر آن نداشت، از سوی طلاب و مراکز دینی که به واسطه سواد قرآنی و فقهی باسواد شده بودند، صورت می گرفت و مواد درسی غیرمدون آن نیز شامل خواندن و نوشتن، حساب کردن، قرآن، خط و صرف و نحو عربی بود. در کنار این مکتب خانه ها مدارس غربی نیز وجود داشت تا زمانی که در سال ۱۲۲۵ «دارالفنون» پایه گذاری شد و این گونه آموختن و فراگیری دانش در ایران از دشواری های نشستن روی زمین نمناک مکتب خانه ها رها و به پشت نیمکت های چوبی، زیر ترکه آموزگار انتقال پیدا کرد؛ ترکه ای که گل بود و همگان باید آن را نوش جان می کردند تا شیرینی و لذت آموختن برایشان صدچندان گردد.

خانه های دانش

پایه گذاری مدارس اروپایی یا بهتر بگوییم به شیوه اروپایی در ایران از دوران محمدشاه قاجار آغاز شد. در این سال ها دو مدرسه به عنوان نخستین مدارس به شیوه نوین و به پیروی از مدارس آمریکا و اروپا بویژه انگلستان، فرانسه، آلمان و اتریش از سوی کشیش های آمریکایی و فرانسوی ساخته شد و به این ترتیب راه ورود دانش نوین اروپایی و گسترش آن به ایران باز شد و هر روز بیشتر گسترش یافت. نخستین مدرسه را یک کشیش آمریکایی به نام پرکینز (Perkins) در شهر ارومیه کنونی در آغاز سال ۱۲۵۴ هجری قمری بنیان نهاد. در این آموزشگاه علاوه بر دانش های آن روز، قالیبافی و آهنگری (صنعت فولاد) نیز به کودکان آموزش داده می شد.

دومین مدرسه را اوژن بوره (Ugen Bureh)، کشیش فرانسوی در روزهای آغازین سال ۱۸۳۹ میلادی (۱۲۵۵ هجری قمری) در تبریز پایه گذاری کرد. هدف بزرگ بوره در واقع ساخت دارالفنونی بزرگ با هدف گسترش و آموزش تمام دانش های فرانسوی در ایران بود و تمام هزینه های این آموزشگاه را نیز خودش می پرداخت. از این رو شمار دانش آموزانی که به شوق یادگیری به آنجا می رفتند هر روز افزایش می یافت تا جایی که از ظرفیت آن مدرسه فراتر رفت و چنان رونق گرفت که مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه، ولیعهد وقت را برای یادگیری به آنجا فرستاد. مدرسه ای دیگر نیز به همین سبک در جلفای اصفهان برای دانش آموزان دیگر فرقه های دینی بنیانگذاری شد. فلاندن، جهانگرد معروف و سفرنامه نویس فرانسوی از هموطنش اوژن بوره به نیکی و بزرگی یاد کرده است.۱

البته رویدادهایی چون سفر هیات ژنرال گاردان به ایران به درخواست عباس میرزا، اصلاحات عباس میرزا و میرزا ابوالقاسم قائم مقام بزرگ و میرزا تقی خان امیرکبیر قائم مقام کوچک، اندیشه فرستادن دانش آموز به اروپا، حضور بیش از یک سده انگلستان در جنوب ایران و گسترش زبان و فرهنگ انگلیسی و انتشار روزنامه و انقلاب مشروطه تحت تاثیر انقلاب و فرهنگ و زبان فرانسه در برخورد روشنفکران ایرانی با آن کشورها در ایجاد و گسترش مدارس و آموزشگاه ها و دانش نو در ایران بسیار موثر بود. در همین راستا مدارس زیادی مانند مدرسه رشدیه، مظفریه، سادات، کمالیه، اسلام، خرد، علمیه، دانش و… در ایران ساخته شدند که دانش نوین را با تعلیمات اجباری پیوند زد.

مدرسه سوم نیز توسط کشیش فرانسوی با نام تئوفان (Theo Fan) در ارومیه ساخته شد، ولی نتوانست با مدرسه آمریکایی ها که با پیشینه و آموزگاران قوی تا سال ۱۳۱۲ در ایران فعالیت می کرد، دوام بیاورد و در نتیجه تعطیل شد. بحث این است که در فلسفه پایه گذاری آموزشگاه های نوین در ایران، نقش آموزشی و تربیتی همزمان برای آموزگاران در تربیت فرزندان در نظر گرفته شده بود، ولی اکثر آموزگاران به زودی درگیر سیاست و مسائل سیاسی شدند و از این نقش پایه ای و حیاتی دورماندند و در نتیجه این سیاست آموزش و پرورش در ایران ناکام و به عنوان یک کاستی بزرگ در تاریخ تعلیمات اجباری و آموزش و پرورش نوین بر جای ماند.۲

سفیران دانش

فرستادن (اعزام) دانش آموز به اروپا، نخستین گام در راستای آموزش و پرورش نوین به شیوه اروپا در ایران بود. زیرا این دانش آموزان از زندگی و فرهنگ و زبان این کشورها تاثیر می پذیرفتند. گسیل داشتن دانش آموختگان به اروپا، خواسته و تداوم اقدامات اصلاحاتی عباس میرزا و قائم مقام بود و اندیشه امیرکبیر ادامه همین برنامه های نوگرای آموزشی بود که در دارالفنون نماد پیدا کرد. البته رگه هایی از این سیاست را در دوران صفویه نیز می توان دید و دشواری های فراوانی که دانش آموختگان در این سفرها با آن روبه رو می شدند به لحاظ مالی یا رابطه نابرابر استعماری انگلستان و فرانسه با کشورهایی چون ایران را نیز نباید فراموش کرد.

دارالفنون

یکی از بزرگ ترین موسسات آموزشی در ایران که پایه گذار و گسترش دهنده و الگویی برای آموزش و دانش های نوین یا همان تعلیمات اجباری شد، مدرسه دارالفنون است. به بیان دیگر مدرسه دارالفنون را می توان نخستین موسسه آموزشی عالی به شیوه نوین نامید که سال ۱۲۲۵ به همت و ابتکار بزرگمردی چون امیرکبیر پایه ریزی و ساخته شد. مدرسه دارالفنون ایران، ۲۰ سال پیش از تاسیس مدرسه هایی با همین نام و سبک در توکیو و استانبول ساخته شد. اندیشه تاسیس دارالفنون بر خلاف ادعاهای گزافی که ساخت آن را به افرادی چون دکتر «کلوله» یا «طولوزان» و «ریشاردخان» نسبت می دهند، فقط به ابتکار و ثمره اندیشه های بلند و آینده نگر و نوگرای امیرکبیر بود و از ذهن خلاق و دوراندیش او تراوش کرد، اگرچه آمریکایی ها و فرانسوی ها پیشگام ساخت آموزشگاه های نوین در ایران بودند. همزمان با ساخت دارالفنون، ارمنی های جلفا در اصفهان و تبریز نیز درخواست ساخت چنین آموزشگاه هایی را از شاه وقت نمودند که شاه با آن موافقت کرد. هدف عمده امیرکبیر از ساخت دارالفنون، آشنا کردن مردم و آموزش و نشر دانش صنایع و حرفه های نوین رایج اروپا در ایران بود. البته ایرانیان علوم انسانی و ادبیات و فلسفه و حکمت را از سده ها پیش به شکل فراگیر آموخته بودند و بنابراین جای خالی این گونه دانش های نو در ایران احساس می شد.

امیرکبیر خودش، دارالفنون یا موسسه آموزش عالی نوین را با نام «مکتب خانه پادشاهی» خوانده و حتی در نخستین خبر درج شده در روزنامه اش مبنی بر تاسیس آن، نام تعلیم خانه را بر آن گذارده بود و گمان می رود نام دارالفنون بعدها و پس از تاسیس نمونه هایی از این قبیل در توکیو و استانبول بر آن گذاشته شده باشد. به هر حال، این آموزشگاه بزرگ و قدرتمند به لحاظ دانش روز و نو و به عنوان نخستین آموزشگاه نوین دولتی ایران که جنبه آموزشگاه نظامی هم داشت، پنجم صفر ۱۲۶۸ هجری قمری با فرمان ناصرالدین شاه آغاز به کار کرد.

روزهای کاری و تعطیلی دارالفنون پیرو قوانین دربار حکومتی قاجار و به گفته لیدی شیل (L.Shill) وزیرمختار وقت انگلستان در ایران، در سال نخست آغاز به کار بودجه آن ۷۷۵۰ تومان بود. زبان رسمی و پایه آموزش در دارالفنون، فرانسه بود. عمده ترین دانش های نوین و پایه در این آموزشگاه نوپایه و نوگرا برای آموختن عبارت بود از مهندسی، داروسازی، پزشکی و جراحی، علوم نظامی و معدن شناسی. آموزگاران ایرانی در زمینه آموزش دانش های گذشته چون ادبیات، فلسفه، حکمت و همچنین مترجمی آموزگاران اروپایی نقش داشتند. بسیاری از این مترجمان بعدها به عنوان آموزگاران اصلی جایگزین اروپاییان برای آموزش دانش های نوین شدند.۳

رشدیه

میرزا حسن رشدیه، فرزند عالم وقت تبریز، یکی از بنیانگذاران مدرسه به شیوه نوین پیوند آن با تعلیمات اجباری در ایران بود. وی همچنین روزنامه ای هم به نام «مکتب» انتشار داد. مدرسه رشدیه از دوران مشروطه تا شهریور ۱۳۲۰ با قدرت تمام فعالیت می کرد. بحث این است که این مدرسه الگوی ساخت همه آموزشگاه های نوینی که بعدها در تهران در دوران مظفرالدین شاه در سال های ۱۷ و ۱۳۱۶ هجری قمری دایر شدند، گردید؛ مانند مدرسه شرف، افتتاحیه، مظفریه، علمیه، ابتداییه، سادات، دانش، ادب، کمال، لقمانیه و خیریه.۴

اکابر

پیشینه سوادآموزی و تعلیمات اجباری در ایران به شکل امروزی، سال ۱۳۰۰ خورشیدی و به دنبال تصویب قانون شورای عالی فرهنگ با هدف اداره امور تمام مدارس وارد مرحله نوینی شد. پس از آن پایه گذاری دانشسرا به عنوان یک مرکز آموزشی نو به سطح مقدماتی و عالی برای پرورش آموزگار و دبیر (تربیت معلم) و سپس پایه ریزی و ساخت دانشگاه تهران به عنوان نماد برجسته آموزش عالی ایران در سال ۱۳۱۲ و به دنبال آن گسترش آموزشگاه ها (مدارس) در سراسر ایران حتی بخش ها و روستاها و ایلات چادرنشین و ساخت و ایجاد مدارس بزرگسالان برای ریشه کنی بی سوادی با نام «اکابر» در سال ۱۳۱۵ و همچنین تداوم اعزام دانشجو به اروپا با هدف بهره گیری از آنها در مقاطع گوناگون آموزشی در ایران و… چند اقدام عمده دیگر را می توان در زمره اقدامات مهم آموزشی به شمار آورد.

در دهه ۴۰ تحولات دیگری در آموزش و پرورش رخ داد. تقسیم دوره ابتدایی و دبیرستان به سه دوره دبستان، راهنمایی و دبیرستان و تشکیل سپاه دانش برای اعزام به روستاها برای سوادآموزی ازجمله این تحولات است.

سال ۱۳۵۶ شمار دانشجویان دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی به حدود ۲۰۰ هزار نفر و دانشجویان خارج از ایران به حدود صد هزار نفر رسید.

”  قاسم آخته “

این نوشته در خواندنیها ارسال و برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.