حافظ خواجه ى رندان

image

شعر حافظ سرود عشق و بی‌خودی است و شاعر جز با عشق و بی‌خودی نمی‌تواند اندوه زمانه‌ای را که در فساد و گناه و دروغ و فریب غوطه می‌‌خورد فراموش کند. دنیای او مثل دنیای خیام است. نه در تبسم گٔل نشانِ وفا هست و نه در ناله بلبل آهنگ امید،در چنین دنیائی که امید و شفقّت به دست جور و فتنه تباه می‌‌شود کدام رفیقی هست که بهتر از صراحی ساقی‌ با اننسان یک رو و یک دله باشد؟ البته زاهد چنانکه شیوه اوست زبان ملامت می‌‌گشاید و طاعت خود را به رخ وی می‌‌کشد، اما این ملامت به گوش رندی که همه چیز خود را به عشق فروخته است باد است. و البته همان شک و تردید که فلسفه خیام و ابوالعلاء معری را خشک و خشن کرده است فکر حافظ را لطیف و طراوت خاص بخشیده است.

این است حافظ که اندیشه و احساس او درخور شعر عصر ماست،در خور شعر هر عصری است.مثل یک فیلسوف در زمان ما ارزش عقل و علم را به میزان نقد می‌‌سنجد و همچون یک عارف دل آگاه امروزی قدر آشراق و شهود را به درستی درک می‌‌کند. به زاهد ریا کار نیشخند رندانه می‌‌زند و به ظالم فریب کار دندان خشم می‌‌نماید. در همان حال که با اشک و دعای نیمه شب سرو کار دارد لبخند شک و نگاه حیرت چهره خواب آلودش را ترک نمیکند مثل خیام در هر قدم نشانه‌ای از فنا و زوال جهان می‌‌بیند و مثل مولانا در هر نوا ترانه‌ای از دنیائی جان می‌‌شنود. در انزوا و عزلتی که در این گیرودار فساد و بیداد به دست می‌‌آورد فرصت اندیشه و سکون خاطری پیدا می‌‌کند که حتی فقر و مرگ را ناچیز می‌‌شمارد. دل به عشق می‌‌سپارد وبا طبعی‌ بلند که حتی از نفس فرشتگان هم ملول می‌‌شود، قال و مقال عالمی را تحمل می‌‌کند.
در وحشت و سکوت دنیائی محدود که در حال خرد شدن و فرو ریختن بود حافظ ندای شادی،ندای نشاط، و ندای زنده دلی‌ در افکند و در ورای اعلام و درد‌ها ظاهر عشق‌ها و زیبأیی‌های باطنی را نشان داد. چهار قرن بعد که ندای او به اروپا رسید با لبیک شوق آمیز گوته شاعر نامدار آلمان روبرو شد. دیوان شرقی‌ گوته نام او را گرامی‌ داشت .گوته نیز در این دیوان مثل حافظ سعی‌ کرده بود بین حقیقت و مجاز پلی بسازد، و شاخ نبات خویش را که نامش (ماریان) بود با نام زلیخا و با عشقی‌ که مثل عشق حافظ دائم بین حقیقت و مجاز نوسان دارد بستاید. اما تنها گوته پیر نیست که سر خود را به نشان تعظیم در جست و جوی نور بیشتر به سوی سر چشمه روشنأیی (دیوان حافظ)گردانید ، فردریش روکرت (F.Ruckert) ادیب و شرق شناس معروف نیز شاید به امید آنکه گوته دیگری شود، رباعیات وی را به آلمانی ترجمه کرد ، چنانکه نام و آوازه حافظ حتی به هوگو، بالزاک،و آندره ژید نیز رسید که همگی‌ با تحسین و اعجاب از وی یاد کرده اند.

 


برگرفته از کتاب با_کاروان_حُله شادروان دکتر عبدالحسین زرین کوب.. با اندکی تلخیص

این نوشته در هنر و ادبیات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.