خدا هست و خدا نیست !

image

چون نور، که از مهر جدا هست و جدا نیست

عالم همه آیاتِ خدا هست و خدا نیست

 ما پرتوِ حقیم و نه اوییم و هموییم

چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست

 در آینه بینید اگر صورتِ خود را

آن صورتِ آیینه شما هست و شما نیست

 هر جا نگرى جلوه‏گهِ شاهد غیبى است

او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست

 این نیستىِ هست‏نما را به حقیقت

در دیده ما و تو بقا هست و بقا نیست

جانِ فلکى را، چو رهید از تن خاکى

گویند گروهى که فنا هست و فنا نیست

 هر حکم که او خواست براند به سرِ ما

ما را گر از آن حکم رضا هست و رضا نیست

از جانبِ ما شکوه و جور از قبلِ دوست

چون نیک ببینیم روا هست و روا نیست

 کو جرأت گفتن که عطا و کرم او

بر دشمن و بر دوست چرا هست و چرا نیست

 درویش که در کشور فقرست شهنشاه

پیش نظر خلق گدا هست و گدا نیست

 بى‏مهرى و لطف از قبلِ یار به عبرت

از چیست ندانم که روا هست و روا نیست

                                                   عبرت نائینى

این نوشته در هنر و ادبیات ارسال و برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.