راز مردم فریبان آشکار مى شود !

securedownload

از سیاستمدارِ برجسته اى برای سخنرانی دعوت شده بود تا در مراسم تودیع پدر پابلو صحبت کند، پدر پابلو ۳۰ سال در کلیسای شهر خدمت کرده و قرار بود بازنشسته شود. سخن ران  تاخیر داشت، بنابر این کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند. پشت میکروفن قرار گرفت و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم . انگار همین دیروز بود. راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت!

به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌، زنا و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد! آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه مردم دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمی نیک دارد. در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شد، چون صحبت های پدر تمام شده بود از سیاستمدار خواستند که بلا درنگ  پشت میکروفن قرار گیرد. در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که : به یاد دارد سى سال پیش ، زمانیکه پدر پابلو وارد این شهر شد، او نخستین کسی‌ بود که برای اعتراف به وی مراجعه کرده است !

این نوشته در خواندنیها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.