سفر معر فتى

 
 
یک روز شیوانا   به همراه تعدادى از شاگردان خود عازم معبدى در آنسوى کوهستان شدند. پس از طى مسافتى به تعدادى دختر و پسر جوان رسیدند که در کنار جاده مشغول  تفریح واستراحت بودند.
وقتى چشمشان به گروه شیوانا افتاد شروع کردند به مسخره کردن آنها و براى هر یک از اعضاى گروه اسم حیوانى را درست کردند و با صداى بلند این اسامى ناشایست را تکرار کردند.
 
شیوانا سکوت کرد و هیچ نگفت...

وقتى شبانگاه گروه به آنسوى کوهستان رسیدند و در معبد به استراحت پرداختند ،. شیوانا در جمع شاگردان سوالى  رامطرح کرد و از آنها خواست تا اثر گذارترین خاطره این سفر یک روزه را براى جمع بازگو کنند. تقریبا تمام اعضاى گروه مسخره کردن صبحگاهى جوانان کنار جاده را به شکلى بازگو کردند و در پایان خاطره از این عده به صورت جوانان خام و ساده لوح یاد کردند.

شیوانا تبسمى کرد و گفت: شما همگى  خاطره این جوانان را از صبح با خود حمل کردید و در تمام مسیر با این اندیشه کلنجار رفتید که چرا در آن لحظه واکنش مناسبى از خود ارائه ندادید!؟ شما همگى از این جوانان با صفت ساده لوح و خام یاد کردید اما از این نکته غافل بودید که همین افراد ساده لوح و بى‌ارزش تمام روز شما را هدر دادند و حتى همین الآن هم بخش اعظم فکر و خیال شما را اشغال کرده اند.

اگر حیوانى که وسایل ما را حمل مى‌کرد توسط افسارى که به گردنش انداخته شده بود طول مسیر را با ما همراهى کرد آن جوانان با یک ریسمان نامریى که خود تان  سازنده آن بودید این کار را کردند. در تمام طول مسیر بارها و بارها خاطره صبح و تک تک جملات انان  را مرور کردید و آن صحنه‌ها را براى خود بارها در ذهن خویش تکرار کردید.

شما با ریسمان نامریى که دیده نمى‌شود ولى وجود داشت ، از صبح با جملات و کلمات آن جوانان بازى خورده‌اید. و آنچنان  اسیر این بازى بوده‌اید که هدف اصلى از این سفر معرفتى را از یاد برده‌اید. من به جرات مى‌توانم بگویم که آن جوانان از شما قوى‌تر بوده‌اند چرا که با یک ادا و اطوار ساده همه شما را تحت کنترل خود قرار داده‌اند و مادامى که شما خاطره صبح را در ذهن خود  همراه داشته باشید هرگز نمى‌توانید ادعاى آزادى و استقلال فکرى کرده وخود  را شایسته نور معرفت بدانید.

یاد بگیرید که در زندگى همه اتفاقات چه خوب و چه بد را در زمان خود به حال خود رها کنید و در هر لحظه فقط به  همان لحظه بیندیشید. اگر غیر از این عمل کنید، به مرور زمان حجم خاطراتى که با خود یدک می‌کشید آنقدر زیاد می‌شود که دیگر حتى فرصت یک لحظه تماشاى زیبایى هارا نخواهید داشت
این نوشته در خواندنیها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.