قانون کارما ( تابش و باز تابش )

این جهان کوه است وفعل ما ندا
سوى ما آید ندا ها را صدا
گرچه دیوار افکند سایه درا ز
باز گردد سوى او آن سایه باز
” مولوى “

در طبیعت قانونی داریم به نام کارما که این قانون، قانون عمل و عکس العمل، تابش و بازتابش و علت و معلول است. که بعضی آنرا تناسخ نیز می‏نامند که به نظر من این دو تفاوت زیادی با هم دارند و در زبان لاتین آنرا Karma می‏خوانند.

قانون کارما می‏گوید: هر عملی واکنشی داشته و همچنین هر واکنشی خود واکنش دیگری به دنبال دارد و این چرخه همیشه تکرار خواهد شد. قانون کارما میگوید شما در هر حال و روزی که باشید، در آسمانها یا در داخل زمین، پشت محکمترین قفل ها و یا بر تخت سلطنت، کارمای اعمال شما دیر یا زود، به شما بازمیگردد. منظور اینکه هر چه کنی به خود کنی / گر همه نیک و بد کنی و یا از هر دست بدهی، از همان دست می‏گیری. به طور خلاصه این قانون می گوید :

هر نیتی که میکنید و یا عملی که انجام می دهید دست به دست چرخیده و همانند آن به خودمان باز می‏گردد

image 

کارما به معنای«تاوان» است. بدین معنا که نتیجه ی اعمال نیک و بد فرد در زندگی کنونی و یا زندگی های بعدی وی تاثیر خواهد گذاشت. (تعریف غیر ادیان الهی) کارما از اعتقادات ادیان هند و بودا و ادیان آسیای جنوب شرقی است.

 

اعتقاد دین بودا و هندو در مورد قانون کارما: حیات آینده هر جانداری بر حسب قانون کارما معیّن می شود و به موجب آن کردار، گفتار یا پندار هر فرد، موجب نتایج و سبب اموری است که سرنوشت حیات بعدی او را مشخص می کند. منظور از حیات بعدی این است که انسان پس از مرگ روحش وارد بدنی دیگر شده و در آن بدن مجددا شروع به زندگی می کند که کارما و عکس العمل اعمال آن انسان به این انسان بازخورد می یابد و در پیکر جدید متجلی می شود.

 

بعضی افراد هم که فقط معتقدند کارما در بعضی رفتار ما نمایان می شود چنین می گویند :

“اعمال فعلی اطرافیان ما، تاثیر و اثر اعمال قبلی خود ماست.”

اگر ما حق کسی را پایمال می‏کنیم، اگر دل کسی را می‏شکنیم، اگر با صدای بوق اتومبیل خود در ساعت ۱۲ شب دیگران را می‏آزاریم، اگر پشت سر کسی غیبت می‏کنیم

imageو یا حتی اگر خوبی می‏کنیم، دست افتاده‏ای را می‏گیریم، دل ناشادی را شاد می‏نماییم و یا کیسۀ سنگین برنج را از دست پیرزنی می‏گیریم،

منتظر عین عمل یا شکل تغییر یافتۀ آن باشیم که شخصی دیگر در حق ما انجام خواهد داد.

تصویر زیر را نیز دقت نمایید  

image

این قانون دقیقا بیان می‏نماید که هر نیت و فکری که داریم و هر عملی که انجام می دهیم، باعث تابش انرژیی به جهان هستی می شود که پس از مدتی (دیر یا زود) به خود ما بازمیگردد و در واقع ما باعث جذب آن فکر و یا عمل می شویم و آنچه امروز از خوب و بد به سرمان می آید، نتیجه نیات و اعمال خوب و بد قبلی ماست. (کمی شبیه قانون جذب است ولی تفاوت دارد)

عمل ما دقیقا مانند یک بومرنگ عمل کرده و به سوی خودمان با شدتی بیشتر بازمی‏گردد. با این اوصاف این جمله که می‏گوییم “زندگی بازی بومرنگهاست”، کمی روشنتر می‏شود و باید توجه داشته باشیم که بومرنگ خود را به هر طرف پرتاب کنیم باز هم به سمت خودمان باز میگردد.

 

 image


من این قانون را به بومرنگ تشبیه میکنم، زمانی انسان بومرنگی به دست میگیرد و آنرا به سوی کائنات پرتاب میکند سپس به راه خود میرود. هیچ فرقی نمیکند این بومرنگ، بومرنگ ترس باشد یا تهمت و سوء ظن؛ هر چه که باشد باز میگردد، به فرد برخورد کرده و او را عصبانی میکند. پس بومرنگ را برداشته دور و بر را نظاره میکند، میخواهد متهم اصلی را بیابد. سپس بومرنگ را با قدرتی بیشتر پرتاب میکند، این بار بومرنگ فاصله بیشتری را می پیماید اما دوباره بازمیگردد و به سختی به قهرمان قصه ی ما اصابت میکند و او حسابی از کوره در میرود و احیانا چند فحش نثار دنیا و کائنات و دیگر انسان ها میکند و بومرنگ را در دست میگیرد و عزم میکند با تمام قدرت آنرا پرتاب کرده از دنیا انتقام بگیرد، این دم سرنوشت سازی است در این لحظه اگر قهرمان ما یک افسونگر باشد، می ایستد و نگاهش را از دنیای بیرون به دستان خودش معطوف میکند و در میابد این همان بومرنگی است که سالها پیش خود ساخته و به پرواز در آورده است پس آنرا به گوشه ای می افکند و دیگر هرگز بومرنگی پرتاب نمیکند مگر بومرنگ عشق و مهربانی و کمک که اگر روزی بازگشت، او را غرق در شادی و سرور الهی کند

اما قسمت غم انگیز ماجرا، در مورد انسان عادی است که خشمگین بومرنگ را در دست گرفته و از آنجا که انسان های عادی هیچ به خود نظاره نمیکنند و همه چیز را از چشم دنیا – و شاید خدا – می بینند، متوجه نمی شود این همان بومرنگ خودش است که با گذشت زمان فقط کمی رنگ و رو رفته تر شده و تغییر شکل داده است. به هر حال این فرد بومرنگ را با نهایت قدرت پرتاب میکند، او میخواهد از همه یا به قول معروف از زمین و زمان انتقام بگیرد، بومرنگ دور و دورتر میشود ولی پس از پیمودن مسافت مشخصی بنا به قانون معنوی کارما بناچار بازمیگردد و این بار به شخص ضربه ی محکمی وارد میسازد طوری که او را از پا در می آورد

“بیماری لاعلاج، ورشکستگی، مرگ کسی که بسیار دوست میداشت یا حتی طلاق”

و این دوست ما دیگر توان برخواستن ندارد، هرچه باشد در زندگی بسیار رنج کشیده! نیروی حیاتش ذره ذره تحلیل میرود و به مرگ نزدیک میشود، در واپسین لحظات زندگیش میخواهد بداند چرا این بلا سر او آمده، بیچاره هرگز نمی فهمد که خود مسئول همه ی این بدبختی ها بوده است

image

مکن کاری که بر پا سنگت آید

جهان با این فراخی تنگت آید

چو فردا نامه خوانان نامه خوانند

تو را از نامه خواندن ننگت آید

 image

از مکافات عمل غافل مشو

گندم از گندم بروید جو ز جو

ونظایر آن در حکمت وشعر وادب فارسى بسیار است

این نوشته در متافیزیک ارسال و برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.