مردى که بفکر جاودان کردن گلها بود

به مناسبت ۱۱ آبان سالروز درگذشت خالق برنامه گلها، مردی که به فکر جاویدان کردن گلها بود.

۲۴ سال مردم به عشق شنیدن برنامه گلها، پیچ رادیو را باز میکردند. یک روز صدای بنان، خوانساری و تاج، یکروز صدای ایرج، گاهی هم گلپا و شجریان. گلهای‌ جاویدان صدای آشنای دهه های ۳۰ تا ۵۰ بود. برنامه‌ ای که همراه مردم زمانه‌ اش، انقلابی در رادیو ایران بوجود آورد.

گلهای جاویدان یادگار مرد حقوقدانی است که روزی تصمیم گرفت، به خاطر موسیقی همه‌ چیز را رها کند، حتی ریاست وزارت دادگستری و فقط به فکر جاویدان کردن گلهایش بود که در این امر موفق هم شد. گلهای جاویدان سبب تحول در موسیقی ایران شد و حتی به ادبیات کلاسیک فارسی هم جان تازه‌ ای بخشید.

داوود پیرنیا‌، خالق گلها سال ۱۲۹۷ در تهران‌ زاده شد. تحصیلات ابتدایی را طبق آداب آن زمان در منزل فرا گرفت ‌و برای ادامه‌ تحصیلات و فراگیری علوم روز به مدرسه‌ سن‌ لویی که زیر نظر استادان فرانسوی اداره میشد، رفت. بعد از طی تحصیلات متوسطه بنا به تمایل پدرش مشیرالدوله برای فراگیری تحصیلات تکمیلی به سوئیس رفت و بعد از تحصیل در رشته‌ حقوق به ایران بازگشت و به خدمت وزارت عدلیه در آمد، او در واقع موسس کانون وکلا در ایران بود.

در وزارت دادگستری تا رتبه‌ یازده قضایی مدارج را طی کرد و بعد به وزارت دارایی منتقل شد و در آنجا اقدام به تاسیس اداره‌ آمار کرد. او حین فراگیری تحصیلات تکمیلی باموسیقی کلاسیک آشنایی کامل پیدا کرد و نواختن پیانو را بخوبی فرا گرفت و در عین حال ادبیات و موسیقی ایران را هم از خاطر نبرد.

وی همواره در فکر احیای موسیقی اصیل ایرانی و فرهنگ و ادبیات ایران بود و همین تفکر باعث شد به فکر ایجاد برنامه‌ های گلهای جاویدان و کمی بعد گلهای رنگارنگ و دیگر برنامه‌ هایی از ایندست بیفتد و همواره در اینراه با استادانی مانند: کلنل وزیری‌، صبا، خالقی،‌ محجوبی‌، حسین یاحقی‌، عبادی‌، خالدی‌، تجویدی‌‌ و معروفی تبادل نظر و همفکری داشت.

این علاقه‌ شدید به موسیقی باعث شد که او مشاغل دولتی را کنار گذارد و با جدیت‌، هدف والایش را دنبال کند و برنامه‌ های ارزنده‌ای را که امروز گنجینه‌ای گرانبها محسوب میشود، از خود باقی گذارد. او موسیقی اصیل، ادبیات و فرهنگ غنی ایران را نه‌ تنها به مردم ما، بلکه به سایر ملل نیز معرفی کرد و به این موضوع مهم که تا قبل از ایجاد برنامه‌ های گلها به آن بی‌ توجهی میشد، پرداخت.

خیلی‌ها میگویند،‌ پیرنیا یکی از خدمت‌گزاران بزرگ موسیقی و ادب ایران در دوره‌ معاصر است و ارزش والای خدماتش از آن جهت است که او مبتکر روشی بود که قبل از او کسی به آن توجهی نداشت. این روش همان تلفیق شعر و موسیقی و کمک گرفتن از یکی برای تفهیم و تاثیر ارزش دیگری بود.

کسی نمی دانست که پیرنیا چگونه به رادیو راه یافت‌، فقط بعضی شبها مردم برنامه‌ ای از رادیو می شنیدند که گلهای جاویدان نام داشت و همراه با موسیقی که مثنوی همایون بود، آغاز می‌شد و همین طور اشعاری روی یک ساز به وسیله‌ گوینده‌ ای خوش‌صدا خوانده میشد و یک خواننده هم اشعار دیگری را به آواز می‌ خواند. در بعضی برنامه‌ ها‌، شرح احوال شاعر و اظهار نظر درباره‌ اشعار و افکار او نیز مطرح می‌شد، سپس برنامه با جمله‌: این هم گلی بود جاویدان از گلزار بی‌ همتای ادب ایران، همیشه شاد و همیشه خوش باشید، پایان می‌ یافت.

پخش گلها از سال ۳۵ آغاز شد و به‌ تدریج این ایده به ذهن پیرنیا راه یافت که موسیقی ضربی ایران هم باید در برنامه‌ گلها جایی داشته باشد‌، به ویژه ترانه‌ها و تصنیف‌هایی که در رادیو ساخته و پخش میشد، غالباً تحت‌تاثیر و نفوذ موسیقی بیگانه و فاقد اصالت کافی بود. از طرفی تشکیل ارکستری از هنرمندان صاحب‌نام که بتوانند نظر او را اجرا کنند، به تامین بودجه‌ نیاز داشت که از توان اداره کل انتشارات و رادیوی آن زمان خارج بود.

او با تلاش بسیار زیاد موفق شد، نظر مقامات سازمان برنامه و بودجه را به این کار جلب و اعتباری برای آن اخذ کند و به این ترتیب ارکستر گلها تشکیل شد و برنامه‌ گلهای رنگارنگ حاصل این تلاش بود. گلهای رنگارنگ با موسیقی‌ضربی آهنگ بی‌‌کلام آغاز میشد، سپس گوینده بر روی آهنگ چند شعر می خواند، در پایان هم آهنگ با کلام به وسیله‌ خواننده همراه با ارکستر اجرا میشد.

در این زمانها ارکستر گلها بزرگتر شد و از حالت تک‌ صدایی بیرون آمد. جواد معروفی آهنگ ها را به‌ تدریج و تا حدی که گوش شنونده‌ ایرانی آمادگی داشت به صورت چند صدایی می‌نوشت و قطعات به رهبری روح‌ الله خالقی اجرا می شد‌.
برگ سبز، شاخه‌گل و گلهای‌صحرایی برنامه‌‌های دیگری بودند که به بخش‌ گلها تنوع و جاذبه بخشیدند.

برگ سبز برنامه‌ای با اشعاری عرفانی بود که در شبهای جمعه اجرا میشد. در آغاز برنامه گوینده این دو بیت را می‌خواند:

چشم بگشا که جلوه دلدار به تجلی است از در و دیوار
این تماشا چون بنگری گویی لَیسَ فِی‌ الدّار‌ غَیرهُ دَیار

پیرنیا که از ارادتمندان حضرت علی بود، در پایان برنامه این جمله را منظور کرده بود: اینهم برگ سبزی بود تحفه درویش‌، علی نگهدارتان.

شاخه گل برنامه‌ای ۱۵ دقیقه‌ ای بود که به معرفی کوتاه یک شاعر، ذکر چند بیت از اشعار او و اجرای یکی از ترانه‌ های گلهای رنگارنگ میپرداخت. گلهای‌ صحرایی هم برنامه‌‌ای ویژه‌ معرفی آهنگهای محلی ایران بود.

این سوال همواره مطرح بود که در برنامه‌ های گلها چه رمز و رازی است که تا این حد در اعماق قلب و روح مردم نفوذ می‌ کند، در حالی که از همان هنرمندان، شاعران و ترانه‌ سرایان‌، برنامه‌های دیگری نیز در رادیو ساخته شد، اما نه تاثیر برنامه‌ گلها را داشت و نه به آن حد مورد استقبال شنوندگان و تمام طبقات مردم بود.

علت واقعی این امر در حقیقت شناخت کامل و دقیقی بود که پیرنیا از شعر و ادب و موسیقی ایران داشت و دیگر دقت و وسواسی بود که در انتخاب قطعات موسیقی و اشعار به خرج میداد. بدفعات یک قطعه‌ موسیقی را میشنید و قسمت‌ هایی از آن را انتخاب و قسمت‌ هایی را حذف میکرد، سپس برای شعری که روی آن قطعه باید قرائت شود، دیوانهای اشعار و تذکره‌ های متعدد را مطالعه میکرد.

در سالهای آخر، رهی معیری را به کمک گرفت و برای کسانی که به دیدنش می‌ آمدند هم قطعات را پخش میکرد تا تاثیر آنرا روی آنان بخصوص افراد صاحب‌ نظر امتحان کند. گاهی یک برنامه را بیش از ۳۰ بار میشنید بهمین دلایل کار کردن با او مشکل بود و فقط افراد پرحوصله می‌ توانستند، خواسته‌ های او را به مرحله‌ اجرا و عمل درآورند.

وقتی سکته‌ قلبی به سراغش آمد و خانه‌ نشین شد، خیلی‌ها تلاش کردند که راه او را ادامه دهند‌ اما گلهای آنان هرگز رنگ و بوی گلهای پیرنیا را نداشت و هرگز جای برنامه‌ هایی که او میساخت، را نگرفت. پیرنیا در ۱۱ آبان ۱۳۵۰ در ۷۱ سالگی در تهران درگذشت و گلهای رنگارنگ ۴۰۷ آخرین برنامه‌ ای بود که زیر نظر او ضبط شد. روحش شاد و نامش مانند یادگارش گلها، جاویدان باد.

با سپاس از بردیا وفا

این نوشته در هنر و ادبیات ارسال و برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.