مرگِ بهرامِ گور

image
پادشاهیِ بهرام گور در شاهنامه در بسیاری از داستانها با بهرامِ در هفت پیکر نظامی برابر است؛
بجز در شیوه یِ مرگِ او .
حکیم نظامیِ گنجوى پایانِ کارِ بهرام را در رفتنِ پىِ گور وفرو شدن در لجن زار میداند
که در رباعی مشهورِ خیام هم آمده است:

” … دیدی که چگونه گور بهرام گرفت”؛

اما به گفتهِ فردوسی سرانجام این پادشاهِ خردمند وشادى آفرین ، مرگی از پیش دانسته و از پیِ سُستى نیروى بدنى است ، که از خوابِ شبانگاهى بیدار نمى شود :
چو بنمود دست آفتاب از نشیب
دل ِموبد شاه شد پر نهیب
که شاهِ جهان برنخیرد همی
مگر از کرانی گریزد همی
ورا دید پژمرده رنگ رخان
به دیبای زربفت بر داده جان

وچنین مرثیه سرایى میکند

چنین بود تا بود و این بود روز
تو دل را به آز و فزونی مسوز
بترسد دلِ سنگ و آهن ز مرگ
هم ایدر ترا ساختن نیست برگ
بی آزاری و مردمی بایدت
گذشته چو خواهی که نگزایدت

این نوشته در هنر و ادبیات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.