پرسش های کوانتومی

securedownload

چند وقت پیش کتابی خواندم به نام “پرسش.های کوانتومی” از آنتونی رابینز که درباره سؤال.هایی بود  که در زندگی از خودمان می.پرسیم این کتاب مطالب خیلی جالبی داشت که بخشی از آنها را در اینجا ذکر می.کنم. 

ارزیابی ما از رویدادهای زندگیمان بستگی به پرسش هایی دارد که درباره آن مطرح میکنیم و نکته مهم درباره پرسش ها این است که هر پرسشی که بکنید پاسخی برای آن خواهید یافت.

اگر از خودمان بپرسیم: “اشکال زندگی من در کجاست؟” پاسخ.های بی شماری برای آن پیدا می کنیم. 

اگر بپرسیم: “چطوره که هیچوقت نمى تونم کاری رو به درستی انجام بدم؟” مغزمان در پاسخ می.گوید:

“برای اینکه بی عرضه ام”

در نقطه مقابل اگر از خودمان بپرسیم : “چطوره که زندگی ام چنین زیبا و دلپذیره؟

” ذهنمان جواب میدهد: “برای اینکه باهوشم ، برای اینکه فلان مهارت رو یاد گرفته ام و …” 

وقتی از خودمان می پرسیم : “چه چیز زندگی ام زیبا و دلپذیره؟” یا “چگونه میتونم این کارو به انجام برسونم؟”پاسخ های زیادی برای آن پیدا میکنیم و اگر بپرسیم :

 “چگونه میتونم این کارو انجام بدم و از اون لذت ببرم؟” به پاسخ های بهتر و دلپذیرتری میرسیم.

احساسی که ما درباره هر رویداد داریم معمولاً نه بر پایه واقعیت بلکه بر پایه کانون توجه ما شکل میگیرد. 

وقتی از خودمان میپرسیم: “اگه در این کار شکست بخورم چی میشه؟” کانون توجه ما بر روی شکست قرار میگیرد و انجام آن کار را سخت و غیرممکن تصور میکنیم؛ ولی وقتی می پرسیم: “اگه این کارو به انجام برسونم چه احساسی خواهم داشت؟” یا “اگه از پس این کار بربیام انتظار چه موفقیت های دیگری رو می تونم از خودم داشته باشم؟” برای آن کار شور و انگیزه پیدا می.کنیم.

در هر لحظه از زندگی که بخواهیم احساس خوبی داشته باشیم کافی است از خودمان بپرسیم: “چه کسی رو دوست دارم و چه کسی منو دوست داره؟” یا “در زندگی ام شکرگزار چه هستم؟ چه چیز در زندگی ام عالی و درخشانه؟”

 پرسش.های امکان آفرین و ضرورت آفرین

 پرسش های امکان آفرین با “چه میشه اگر …” شروع می شوند و به ما انگیزه و امید می بخشند.

“چه میشه اگر این وضع روتغییر بدم؟”

“چه میشه اگر فلان مهارت رو یاد بگیرم؟”

پرسش های ضرورت آفرین ما را به عمل وامیدارند؛ مثل: 

“برای تغییر دادن این وضع چه باید بکنم؟” 

“برای شکوفا کردن وجودم چه کاری لازمه بکنم؟”

“برای اینکه حرف شنوی فرزندانم از من بیشتر از بچه های ولگرد خیابون باشه چه باید بکنم؟”

توجه داشته باشیم که پرسش های ضرورت آفرین و امکان آفرین باید به طور متعادل مطرح شوند. 

برای پیدا کردن انگیزه و شکوفایی در زندگی باید به اندازه کافی پرسش.های امکان.آفرین از خود بپرسیم و برای به واقعیت پیوستن رؤیاهایمان آنها را با پرسش های ضرورت آفرین پشتیبانی کنیم.

اگر همیشه از خودمان بپرسیم: “چه می.شه اگر …” هیچ تلاشی انجام نمی دهیم و اگر همواره بپرسیم: “چه باید بکنم؟”ممکن است مغزمان را به عصیان واداریم و از او بشنویم: “دیگه از این بایدها و نبایدها خسته شده.ام… !”

 پرسش.های همسو و ناهمسو

 وقتی کسی ایده یا مفهومی را به ما عرضه میکند از خود بپرسیم: “چه چیز اون خوبه؟ چطور میتونم از اون استفاده کنم؟”

اگر به کسی بگوییم : “می خوام دنیا رو عوض کنم” و او در پاسخ بگوید: “این احمقانه است” بلافاصله درحالتی ناهمسو

قرار خواهیم گرفت و شور و ذوق خودمان را از دست خواهیم داد؛ 

ولی اگر بگوید: “من هم می خوام دنیا رو عوض کنم ،  از چه راه هایی می تونیم این کارو بکنیم؟

 چی میشه اگه از خودمون شروع کنیم؟ چی میشه اگه از همین فردا شروع به کار کنیم؟” با چنین پرسش هایی

که با ایده ما همسوهستند شور و نیروی بیشتری کسب خواهیم کرد. 

با این وجود گاهی لازم است در کنار پرسش های همسو، پرسشهای ناهمسو نیز بپرسیم:

 “اگه کارها اون طور که میخوام پیش نره چی؟”

 + http://www.kowsarpardaz.com      کوثری  

 

این نوشته در خواندینهای علمی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.