چراغ از بهر تاریکى نگه دار

image

الا گر بختمند و هوشیاری
‎به قول هوشمندان گوش داری
‎شنیدم کاسب سلطانی خطا کرد
‎بپیوست از زمین بر آسمان گرد
‎شه مسکین از اسب افتاد مدهوش
‎چو پیلش سر نمی‌گردید در دوش
‎خردمندان نظر بسیار کردند
‎ز درمانش به عجز اقرار کردند
‎حکیمی باز پیچانید رویش
‎مفاصل نرم کرد از هر دو سویش
‎دگر روز آمدش پویان به درگاه
‎به بوی آنکه تمکینش کند شاه
‎شنیدم کان مخالف طبع بدخوی
‎به بی‌شکری بگردانید ازو روی
‎حکیم از بخت بیسامان برآشفت
‎برون از بارگه می‌رفت و می‌گفت
‎سرش برتافتم تا عافیت یافت
‎سر از من عاقبت بدبخت برتافت
‎چو از چاهش برآوردی و نشناخت
‎دگر واجب کند در چاهش انداخت
‎غلامش را گیاهی داد و فرمود
‎که امشب در شبستانش کنی دود
‎وز آنجا کرد عزم رخت بستن
‎که حکمت نیست بی‌حرمت نشستن
‎شهنشه بامداد از خواب برخاست
‎نه روی از چپ همی گشتش نه از راست
‎طلب کردند مرد کاردان را
‎کجا بینی دگر برق جهان را؟
‎پریشان از جفا می‌گفت هر دم
‎که بد کردم که نیکویی نکردم
‎چو به بودی طبیب از خود میازار
‎که بیماری توان بودن دگر بار
‎چو باران رفت بارانی میفکن
‎چو میوه سیر خوردی شاخ مشکن
‎چو خرمن برگرفتی گاو مفروش
‎که دون همت کند منت فراموش
‎منه بر روشنایی دل به یک بار
‎چراغ از بهر تاریکی نگه دار
‎نشاید کآدمی چون کرهٔ خر
‎چو سیر آمد نگردد گرد مادر
‎وفاداری کن و نعمت شناسی
‎که بد فرجامی آرد نا سپاسی
‎جزای مردمی جز مردمی نیست
‎هر آنکو حق نداند آدمی نیست
‎وگر دانی که بدخویی کند یار
‎تو خوی خوب خویش از دست مگذار
‎الا تا بر مزاج و طبع عامی
‎نگویی ترک خیر و نیکنامی
‎من این رمز و مثال از خود نگفتم
‎دری پیش من آوردند سفتم
‎ز خردی تا بدین غایت که هستم
‎حدیث دیگری بر خود نبستم
‎حکیمی این حکایت بر زبان راند
‎دریغ آمد مرا مهمل فرو ماند
‎به نظم آوردمش تا دیر ماند
‎خردمند آفرین بر وی بخواند
‎الا ای نیکرای نیک تدبیر
‎جوانمرد و جوان طبع و جهانگیر
‎شنیدم قصه‌های دلفروزت
‎مبارک باد سال و ماه روزت
‎ندانستند قدر فضل و رایت
‎وگرنه سر نهادندی به پایت
‎تو نیکویی کن و در دجله انداز
‎که ایزد در بیابانت دهد باز
‎که پیش از ما چو تو بسیار بودند
‎که نیک‌اندیش و بدکردار بودند
‎بدی کردند و نیکی با تن خویش
‎تو نیکوکار باش و بد میندیش
‎شنیدم هر چه در شیراز گویند
‎به هفت اقلیم عالم باز گویند
‎که سعدی هر چه گوید پند باشد
‎حریص پند دولتمند باشد
‎خدایت ناصر و دولت معین باد
‎دعای نیک خواهانت قرین باد
‎مراد و کام و بختت همنشین باد
‎تو را و هر که گوید همچنین باد

این نوشته در هنر و ادبیات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.