بایگانی دسته: هنر و ادبیات

خواهش دارم هرگونه راحتید ، ننویسید !

چند روز قبل با چند نفر از همکاران درباره سبک نگارش در ورقه های امتحانی صحبت می کردیم. همه اشتراک نظر داشتیم که هر سال وضع نگارش عجیب تر می شود. از معلمان دبیرستان هم این موضوع را شنیده بودم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای خواهش دارم هرگونه راحتید ، ننویسید ! بسته هستند

دباغ در بازار عطر فروشان

دباغ کسی است که کارش جدا کردن پوست حیوانات از امحا و احشای اونهاست و مرتب در تماس با آلودگی های حیواناته؛ و بینی او هر روز پر می شه از بوی مدفوع و آلودگی های حیوانات؛ روزی گذر یک … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده , | دیدگاه‌ها برای دباغ در بازار عطر فروشان بسته هستند

اشگ چشم رایگان است !

یک مرد عرب سگی داشت که در حال مردن بود. او در میان راه نشسته بود و برای سگ خود گریه می‌کرد. گدایی از آنجا می‌گذشت، از مرد عرب پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ عرب گفت: این سگ وفادار من، پیش … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای اشگ چشم رایگان است ! بسته هستند

با یک خبرِ کوتاه گویند : فلانی مُرد

با یک خبرِ کوتاه گویند: فلانی مُرد خوش بود و سخن می گفت، ناگاه به آنی مرد هر بامی و هر شامی،افسوس کنان گوییم صدحیف که پیری رفت،دردا که جوانی مرد در حُکمِ جهانِ ما ، کی چون و چرا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای با یک خبرِ کوتاه گویند : فلانی مُرد بسته هستند

ﻛﻼﻩ ﺟﺎﺩﻭیى

ﻣﺎﺭﻳﺎ ﮔﺪﻟﻮﻓﺎ، ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﻛﻮﭼﻚ ﺩﺭ ﺑﻠﻮﺍﺭ ﭘﻨﺠﻢ ﻧﻴﻮﻳﻮﺭﻙ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩ. ﻣﺎﺭﻳﺎ ﻧﻪ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﭘﻴﺮ، ﻧﻪ ﻛﻮﺗﻮﻟﻪ ﻭ ﻧﻪ ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪ. ﻧﻪ ﭼﺎﻕ ﻭ ﻧﻪ ﻻﻏﺮ، ﻧﻪ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﻧﻪ ﺯﺷﺖ، ﻧﻪ ﺑﺎﻫﻮﺵ ﻭ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده , | دیدگاه‌ها برای ﻛﻼﻩ ﺟﺎﺩﻭیى بسته هستند