بایگانی دسته: هنر و ادبیات

یاد داشت روزهاى تنهایى

نوشته : کابریل گارسیا مارکز   به شرکت ایر فرانس، هواپیمایی ملی فرانسه، نامه‌ی اعتراض‌آمیز شدیدالحنی به امضای من رسیده بود. در نامه، من از رفتار بد مهماندار، در طول سفر، در تاریخ مشخصی، از مادرید به پاریس شکایت کرده‌ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای یاد داشت روزهاى تنهایى بسته هستند

یادِ آن روز هاى تهران( نوروز )

نوشته : ابوذر هدایتى آن روز‌ها که مثل این روز‌ها نبود. نه می‌شود گفت بهتر از این روز‌ها بود، نه می‌شود گفت بد‌تر از این روز‌ها بود. روزی بود برای خودش، مثل هیچ کدام از روز‌ها. آن روز‌ها، فقط شبیه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای یادِ آن روز هاى تهران( نوروز ) بسته هستند

زندگى در شکم کوسه ها

نوشته برتولد برشت : دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای “کی ” پرسید: اگر کوسه ها آدم بودند با ماهی های کوچولو مهربانتر میشدند؟ آقای کی گفت:البته !اگر کوسه ها آدم بودند توی دریا برای ماهی هاجعبه های محکمی میساختند همه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای زندگى در شکم کوسه ها بسته هستند

پاسخى لطیف به شعر کوچه

  کــوچـــه اثری ماندگار از زنده یاد فریدون مشیری بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،؛ همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،؛ شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،؛ شدم آن عاشق دیوانه که بودم.؛ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای پاسخى لطیف به شعر کوچه بسته هستند

رقص آنجاکن که خورا بشکنى !

   …… چوپان بیچاره خودش را کشت که آن بز چالاک از آن جوی آب بپرد، نشد که نشد. او میدانست پریدن این بز از جوی آب همان و پریدن یک گله گوسفند و بز به دنبال آن همان. عرض … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | دیدگاه‌ها برای رقص آنجاکن که خورا بشکنى ! بسته هستند