بایگانی برچسب: s

فکرمیکردم دولتِ تو بیداراست !

    مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان زند را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای فکرمیکردم دولتِ تو بیداراست ! بسته هستند

روز وصلِ دوستداران یادباد

منتشرشده در یاد گذشتگان | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای روز وصلِ دوستداران یادباد بسته هستند

از سنگ ریزه هاى این صحرا بردارید

  تاریک بود ، سردارى روشن بین ودل آگاه   به همراه سپاهیانش از میان ریگزاری می گذشتند. او به سربازانش گفت: از سنگریزه های این صحرا بردارید که فردا چه آنان که سنگریزه برداشته اند و چه آنان که … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای از سنگ ریزه هاى این صحرا بردارید بسته هستند

گرد هم آیى بنیاد فرهنگى روزبهى

٢۴ دى ماه ١٣٩٢ خورشیدى تالار  اطلسیه مشهد

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای گرد هم آیى بنیاد فرهنگى روزبهى بسته هستند

او مهربان ترین مهربانان است

  دخترى  از مرد ى عابد درخواست کرد به منزلشان بیاید و به همراه پدرش به دعابپردازد . وقتی مرد عابد وارد منزل میشود ، مردی را می بیند که بر روى تخت دراز کشیده و یک صندلی خالی نیز کنار تخت وی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای او مهربان ترین مهربانان است بسته هستند