بایگانی برچسب: s

با دُم ِشیر میکنى بازى

یادى ازآموزش هاى کودکى بود شیرى به بیشه یى خفته موشکی کرد خوابش آشفته آن قَدَر دور شیر بازی کرد بر بَرَ و دوشش اسب تازی کرد آن قدر گوش شیر گاز گرفت گه رها کرد و گاه بازگرفت تا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده , | دیدگاه‌ها برای با دُم ِشیر میکنى بازى بسته هستند

سالوس زاهدان ِ حقیقت مجاز کن !

آزرده‌ام از آن بتِ بسیار ناز کن پا از گلیم خویش فزون‌ تر دراز کن با آنکه از ر‌ُخش خط مشکین دمیده باز آن ت‍ُرکِ نازکن نشود ت‍َرکِ ناز کن ازچشم بد کنند همه خلق احتراز من گشته‌ام ز چشم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای سالوس زاهدان ِ حقیقت مجاز کن ! بسته هستند