بایگانی برچسب: s

….فقط سوت نزن !

تنها بودم، چهار پنج روزی می شد در شمال می پلکیدم ،ابرها دست بردار نبودند ،کلفت و نازک می شدند، اما جایی نمی رفتند و من دنبال خرده نوری برای عکاسی بودم . سحرگاهی در فومن، پس از شبی که … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در خواندنیها | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای ….فقط سوت نزن ! بسته هستند