احقاق حقوق مقدم بر اجرای قانون است

‍ ■ سطح شعور اجتماعى
 تصور کنید،  مردی که همسرش به شدت بیمار است و چیزی به مرگش نمانده. تنها راه نجات یک داروی بسیار گران قیمت است که در شهر فقط یک نفر هست که آن را می فروشد.  مرد فقیر داستان ما، هیچ پولی ندارد، هیچ آشنایی هم  برای قرض گرفتن ندارد. به سراغ دارو فروش می رود و التماس می کند. به دست و پایش می افتد و عاجزانه خواهش می کند آن دارو را برای همسر بیمارش به عنوان وام یا قرض به او بدهد. دارو فروش به هیچ وجه راضی نمی شود. به هیچ وجه. حالا مرد ما دو راه دارد. یا دارو را بدزدد و یا نظاره گر مرگ همسرش باشد. مرد دارو را شبانه می دزدد و همسرش را از مرگ نجات می دهد. پلیس شهر او را دستگیر می کند.  کلبرگ، روانشناس و نظریه پرداز بزرگ قرن بیستم، با طرح این داستان از مردم خواست به دو سوال جواب دهند:
۱- آیا کار آن مرد درست بود؟
۲- آیا برای این دزدی، مرد باید مجازات شود؟ چرا؟
داستان معروف کلبرگ تمام بزرگان دنیا را به چالش کشید.  وی پس از طرح آن گفت از روی جوابی که می توانید به این سوال بدهید من می توانم میزان هوش و شعور اجتماعی  شما را تشخیص دهم و مهمترین قسمت این سنجش، پاسخ به سوال “چرا” در سوال دوم بود.  هر کس جواب متفاوتی می داد. حتی سیاستمداران بزرگ دنیا به این سوال پاسخ دادند: -آری، باید مجازات شود، دزدی به هر حال دزدی است. – زیر پا گذاشتن مقررات، به هر حال گناه است.  فارغ از بیماری همسرش. – کار آن مرد درست نبود اما مجازات هم نشود. زیرا فقیر است و راهی نداشته.
اما هنگامی که از گاندی این سوال را پرسیدند، پاسخ عجیبی داد. گاندی گفت کار آن مرد درست بوده است و آن مرد نباید مجازات شود. چرا؟ زیرا قانون از آسمان نیامده است.  ما انسان ها قانون را وضع می کنیم تا راحت تر زندگی کنیم.  تا بتوانیم در زندگی اجتماعی کنار هم تاب بیاوریم. اما هنگامی که قانون منافی جان یک انسان بی گناه باشد، دیگر قانون نیست.  جان انسان ها در اولویت است. آن قانون باید عوض شود. گاندی گفت انسان بر قانون مقدم است.   کلبرگ پس از شنیدن سخنان گاندی گفت بالاترین نمره ای که می توان به یک مغز داد همین است.
(احقاق حقوق مقدم بر اجرای قانون است.)

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها برای احقاق حقوق مقدم بر اجرای قانون است بسته هستند

سر زمین های ایران در شاهنامه

شهرهای ایران قدیم و “ایران فرهنگی” کنونی بر پایه گفتار فردوسی؛
برخلاف یاوه های مشتی قومگرا که در پی جعل هستند.

فردوسی در جای جای شاهنامه، شهرها و نواحی ایران را معرفی کرده است. و حتی پایتخت کیخسرو  را نیز شهر استخر میگوید. همچنین شهرهای مرزی ایران‌زمین را نیز معرفی کرده است که  برای نمونه در نامۀ «پیران» به «گودرز» می خوانیم که سردار تورانی از شهرهای زیر به عنوان شهرهای مرزی عمدۀ ایران یاد می کند و متعهد می شود که در قبال صلح با ایرانیان، این شهرها و نواحی ایران زمین را از سپاه توران تخلیه کند:
/ هر آن شهر کز مرز ایران نهی / بگو تا کنم آن ز ترکان تهی / از ایران به کوه اندر آید نخست / در غرچگان از بر بوم بُست  /دگر طالقان شهر تا فاریاب / همیدون در بلخ تا اندرآب / دگر پنجشیر و در بامیان / سر مرز ایران و جای کیان  / دگر گوزگانان فرخنده جای / نهادست نامش جهان کدخدای / دگر مولیان تا در بدخشان / همین است از این پادشاهی نشان / فروتر دگر دشت آموی و زم / که با شهر ختلان برآید برم  /چو شگنان و ترمذ و ویسه گرد / بخارا و شهری که هستش به گرد / همیدون برو تا در سغد نیز / نجوید کسی پادشاهی به چیز / وزان سو که شد رستم گردسوز / سپارم به او کشور نیمروز (نیمروز=سیستان=زابلستان) /ز کوه و ز هامون بخوانم سپاه / سوی باختر برگشایم راه / بپردازم این در هندوان / نداریم تاریک از این پس روان / ز کشمیر و ز کابل و قندهار  / شما را بود آنهمه زین شمار  /و زان سو که لهراسب است جنگجوی / الانان و غَز، در سپارم بدوی
بنابراین، ما مردم کشورهای کنونی ایران و افغانستان و تاجیکستان و قفقاز و کردستان‌ها و بسیاری از سرزمین های دیگر، هموطنان فرهنگی بوده و از اتباع جغرافیای فرهنگی ایران‌زمین و در این میراث مشترک، همگی سهام‌دار هستیم و وظیفه پاسداشت از این فرهنگ کهن، بر گُرده همگی ماست.

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها برای سر زمین های ایران در شاهنامه بسته هستند

داستان جهانی مردم ساده لوح

استالین در یکی از جلسات معمول خود، خواست که برای او مرغی بیاورند:
او آن را گرفت و در حالیکه با یک دست گلوی مرغ را می فشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد…
مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راهی که شده فرار کند، ولی نتوانست چون دستان استالین برای او خیلی نیرومند بود.
‏خلاصه استالین بدون هیچ مشکلی توانست همه پرها را از بدن مرغ بکند و پس از پایان کار به یارانش گفت: “حالا ببینید چه اتفاقی می افتد.
او مرغ را روی زمین گذاشت و از او دور شد، رفت تا مقداری گندم بیآورد…
‏همکارانش در کمال تعجب او را مشاهده می کردند، درحالیکه مرغ بیچاره در حال درد و خونریزی بود.
سپس استالین با دانه های گندمی که در دست داشت مرغ را به هر گوشه از اتاق بسمت خود می کشید..
در همه این مراحل مرغ پی در پی او را تعقیب می کرد و قدم به قدم دنبال او می رفت.‏ در این مرحله استالین به دستیاران متعجب خود روی کرد و گفت: در یک جامعه خفته، ساده لوحها به همین راحتی اداره می شوند…
مشاهده کردید که مرغ با وجود تحمل تمام دردهائی که من برای او ایجاد کردم باز هم مرا تعقیب کرد تا دانه ای برای زنده بودنش از من بگیرد…‏
جامعه ی ساده لوح هم به همین راحتی اداره می شود…

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها برای داستان جهانی مردم ساده لوح بسته هستند

درراه من همه گستره اند دام !

مردی ضعیف رفت سوی داد گستری

  بهر گرفتن طلب خود ز دیگری

  از بسکه داد پول وکالت بهر وکیل

  بی پول گشت فتاد از توانگری

زین دادگاه بسکه بدان دادگاه رفت

  جانش به لب رسید وشد از عمر خود بری

  شد پاک حنجره اش بسکه داد زد

  وز این آن شنید به پاسخ دری وری

از بسکه شد معطل وجوش وخروش کرد

  صد بار هی مریض شد وگشت بستری

  گفتا براه من همه گسترده اند دام

  این دادگستری ویا “دام گستری”


شادروان ابوالقاسم حالت

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها برای درراه من همه گستره اند دام ! بسته هستند

نقطه ای که باید چکش بخورد کجاست

موتور کشتی بزرگی خراب شد .
مهندسان زیادی تلاش کردند تا مشکل را حل کنند
اما هیچکدام موفق نشدند!
سرانجام صاحبان کشتی تصمیم گرفتند مردی را که سالها تعمیر کار کشتی بود بیاورند..
وی با جعبه ابزار بزرگی آمد و بلافاصله مشغول بررسی دقیق موتور کشتی شد
دو نفر از صاحبان کشتی نیز مشغول تماشای کار او بودند
بعد از یک روز وارسی کامل و سپس خلوت کردن،
فردا صبح مرد از جعبه ابزارش آچار کوچکی بیرون آورد
و با آن به آرامی ضربه ای به قسمتی از موتور زد
بلافاصله موتور شروع به کار کرد و درست شد.
یک هفته بعد صورتحسابی ده هزار دلاری از آن مرد دریافت کردند. صاحب کشتی با عصبانیت فریاد زد :
او واقعا هیچ کاری نکرد!
ده هزار دلار برای چه میخواهد بگیرد؟
بنابر این از آن مرد خواستند ریز صورتحساب را برایشان ارسال کند؟
مرد تعمیر کار نیز صورتحساب را اینطور برایشان فرستاد :

ضربه زدن با آچار : ۲دلار
تشخیص اینکه ضربه به کجا باید زده شود : ۹۹۹۸ دلار

و ذیل آن نیز نوشت :
تلاش کردن مهم است اما دانستن اینکه کجا باید تغییر کند میتواند همه چیز را تغییر بدهد.
قرار نیست همه زندگی ما تغییر کند تا زندگی مان متحول باشد. از خودمان بپرسیم کدام بخش از زندگی من نیاز به ضربه دارد؟ مهارت ارتباطاتی ام را باید بهبود دهم؟ مدرک دانشگاهی باید داشته باشم؟ یک شریک تجاری خوب باید داشته باشم؟ شبکه روابطم را باید گسترش دهم؟ کجاست آن نقطه ای که باید با چکش کوبیده شود تا تحولی بزرگ در زندگی ام رخ دهد؟

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها برای نقطه ای که باید چکش بخورد کجاست بسته هستند