باد بی نیازی خداوند است که می وزد؟

چنگیز خان مغول

عطا ملک جوینی در تاریخ جهانگشا آورده است که در بحبوحه ی چیرگی و اشغال و قتل و نهب و تجاوز مغولان، چنگیزخان به بخارا درآمد و به مسجد رفت و مشایخ و ائمّه ی جماعت و شریعت را احضار کرد و فرمان داد تا صندوق های قرآن را در حضور آنان، کاهدان اسبان سازند و رقاصگان و نوازندگان را به مسجد آورند و رامشگری کنند و آنگاه برخاست و مسجد را ترک گفت و “جماعتی که آنجا بودند، روان شدند و اوراق قرآن در میان قاذورات، لگدکوب اقدام و قوائم گشت.

درین حالت امیر امام جمال الدین… روی به امام رکن الدین امام زاده… آورد و گفت: مولانا چه حالت است؟ این که می بینم به بیداریست یا ربّ یا به خواب؟ مولانا امام زاده گفت: خاموش باش! باد بی نیازی خداوندست که می وزد. سامان سخن گفتن نیست.”

(تاریخ جهانگشای جوینی، ج ۱، ص ۸۰)

هانس یوناس (۱۹۰۳ ـ ۱۹۹۳HANS JONAS ) فیلسوف یهودی- آلمانی قرن بیستم که فاجعه ی هولناک هولوکاست را زیسته و چشیده بود و مادر خود را در آدم سوزی های آشویتس از دست داده بود، پس از آن فاجعه، هیچگاه نتوانست گریبان خود را از چنگال مساله ی شرّ و پرسش های مهیب تئولوژیک در باب رحمت و عدالت خداوند رها سازد.

می پرسید در آن ظلمات ظلم، در آن سیاهچاله ی وحشت و در آن تبهکاری های فضیلت سوز، خدا کجا بود و چه می کرد؟ نمی خواست یا نمی توانست کاری بکند؟ غایب بود؟ خفته بود؟ خسته بود؟ در خسوف بود؟ آیا نیچه راست می گفت که خدا مرده است؟ …. سال ها با این سؤال ها در پیچید و عاقبت در سال ۱۹۸۴، در دانشگاه توبینگن، پرده از کشف خود برداشت و به پروتستان های حاضر در مجلس گفت که خدا پس از خلقت و بر اثر خلقت ناتوان شده است، و این ناتوانی برگشت ناپذیر است. او دیگر خدای قادر تاریخ نیست و فقط به عذر عجز و ناتوانی می تواند از بی عملی خود دفاع کند و چشم بستن بر جهنّم هولوکاست را موجّه سازد.

       -باد ناتوانی خداوندست که می وزد نه بی نیازی او! –
یوناس البته به گمان خود از خدا دفاع کرد و آبروی او را به هزینه ی قدرتش خرید، اما بندگان را در مقابل او ناامید و بی دفاع گذاشت. نه تنها بندگان را بی دفاع نهاد، بل شریران را دلیری داد تا هرچه می خواهند ستم کنند و از آن خدای عاجز نهراسند.

اشغالگران فلسطین و خاخام های پشتیبان شان امروزه، خالص ترین پیروان تئولوژی یوناس و پرستندگان آن خدای عاجزند، اگر از اصل به خدایی باور داشته باشند.
یوناس البته میتوانست به طریق دیگری مسأله را حل کند که هم آبروی خدا حفظ شود هم قدرت او، و آن اینکه شرّ بودن هولوکاست را در چشم خدا انکار کند. این هم برای خود حیله یی تئولوژیک است اما به هزینه بی اخلاق کردن خدا. لکن یوناس اینهمه جسارت نداشت و گرفتن قدرت از خدا برای او آسان تر بود تا گرفتن شرم و اخلاق از او. بی شرمی بسیار میخواهد بی شرم شمردن خداوند!

 

                                          نوشته عبدالکریم سروش

این نوشته در خواندنیها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.