کعبه وطن سروده شادروان دکترمحمودافشار

کعبهٔ وطن
مراست قبله‌ام ایران و هر کجا گذرم
به کعبهٔ وطن خویشتن بود نظرم
به سوی ایران هر جا روم نماز کنم
که نیست جز وطن خویش قبلهٔ دگرم
نه بخت و دولت آنم که با تو بنشینم
نه صبر و طاقت و آن هم که از تو درگذرم
وجود حاضر و غایب منم که در بومت
دلم مقیم بود، گرچه دائم‌السفرم
به رغم فلسفیان بشنو این دقیقه ز من
که غایبی تو و هرگز نرفتی از نظرم
غباری از غم تو بر دلم نشسته که من
علاج آن نتوانم کنم به چشم ترم
ستارگان را بینم نه خیمه‌ شب‌ بازی
چو شب به خیمهٔ آن آسمان فرانگرم
به لعبتان فلک ناظرم، ولی صد شکر
که سعد و نحس از آنان نمی‌کند اثرم
به هر نظر بت ما جلوه می‌کند، لیکن
کس این کرشمه نبیند که من همی‌ نگرم
تو جلوه بینی و مشاطه را نمی‌بینی
تو صحنه بینی و من پشت پرده را نگرم
دکتر محمود افشار
این نوشته در هنر و ادبیات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.