پنجرهِ نگاه

 image
 
یکی از کارگزاران بزرگمهر ( خردمند دستور ) جوانی نیک سرشت و خوش بین وبا مردم مهربان بود،  روز آدینه که بزرگمهربه  میدان شهر آمده بود او را دید که با پسر یکى از بد خواهان  و چند نفر دیگر از جوان های شرور به گفتگو پرداخته است . او را نزد خود  خواند و گفت: وقتی با این افراد هم نشین وبه سخنان آنان گوش  می کنی نگران ِ چشم هایت هستم !  کارگزارِ ساده دل مات و مبهوت به چهره وزیر بزرگ نگریست و گفت: سرورم  چشم هایم سر جایش هستند و هیجکس نمى تواند به انها آسیبى برساند 
پس از چندى بزرگمهر را گزر  برهمان میدان افتاد و ناگهان دید که انبوهى از مردم بر آن کار گزار شوریده اند به ان سوى میدان رفت وبا شگفتى دید که مردم کار گزارِ جوان را به دروغ ورفتار ستمگرانه نکوهش  میکنند بزرگمهر آنان را به آرامش خواند وخود بکار مردم رسیدگى ودادگرى کرد ومردم سپاس گفتند وبر او آفرین خواندند
   سپس روبه کارگزار جوان نمود فرمود : هنگامى که گفتم ” نگران چشمانت هستم در چهره  آن دوستان نیرنک وفریب مى دیدم  و ترسیدم که تو از پنجره چشم آنها به مردم بنگرى و در باره آنها داورى کنى !   
 وقتی آن روز به تو گفتم مواظب چشم هایت باش ، مى خواستم بگویم هشدار ! که آنها پنجره پاک و تمیز  نگاه تو را با پنجره کدر و نادرست نگاه  خود دگرگون  نکنند ، پس اکنون بکوش  دیده خود را بشویی و از  نادرستی برداشت ها و داورى که براى مردم و دوستان دیرین  خود کرده اى پوزش بخواهى  !

 

این نوشته در خواندنیها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.