آتش گرفته را مگر آتش کند خموش

image


اکنون که ارغوان به تو نفروخت گل فروش
پیراهنی به رنگ گل ارغوان بپوش

از یاد بردن غم عالم میسر است
اکنون که با شراب نشد شوکران بنوش

کوشش چه می کنی که از این سنگ بگذری
کوهی است پشت سنگ از این بیشتر مکوش

چون نی نفس کشیدن ما ناله کردن است
در شور نیز ناله ی ما می رسد به گوش

اتش بزن به سینه ی اتش گرفته ام
اتش گرفته را مگر اتش کند خموش

فاضل نظرى

این نوشته در هنر و ادبیات ارسال و برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.