الهی وَر اُفتَد نشان جدایى

 

 image

 

غَمَش در نهانخانه دل نشیند

به نازی که لیلی به مَحمِل نشیند

به دنبال محمل سبکتر قدم زن

مبادا غباری به محمل نشیند

به دنبال محمل چنان زار گِریَم

که از گریه ام ناقه در گِل نشیند

نوایی نوایی، نوایی نوایی

الهی وَر اُفتَد نشان جدایی

نوایی بزن پرده ی زیر و بم را

ز صوتش نوایی به محفل نشیند

ز گِل گُل بروید به صحن چمنها

که بوی خوشِ آن به هر دل نشیند

خوش آن کاروانی که شب راه را طی کرد

دم صبح اول به منزل نشیند

نوایی نوایی، نوایی نوایی
همه با وفایند تو گل بی وفایی

سکینه سراغ پدر گر بپرسد

چه گویم جوابی که بر دل نشیند

ز دست زلیخای مصری عزیزم

که یوسف به زندان غافل نشیند

طبیبا میاسا میان دو گیتی

کسی کی میان دو منزل نشیند

نوایی نوایی، نوایی نمیشه
میان من و گل جدایی نمی شه

دلم را مرنجان که این مرغ وحشی

ز بامی که برخاست او مشکل نشیند

خَلَد گر به پا خاری آسان برآرم

چه سازم ز خاری که بر دل نشیند

بنازم به بزم محبت که آنجا

گدایی و شاهی مقابل نشیند

امیدواره جامی به فردای محشر

به زیر لوای مُزمِّل نشیند

شعر: طبیب اصفهانی

خواننده: شادروان غلامعلی پورعطایی

این نوشته در هنر و ادبیات ارسال و برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.