حماقت شیرین براى عوام

حماقت برای عوام،از هر عسلی شیرین تر است زیرا آرامش می دهد باعث میشود انسان خوب بخوابد اما شک و تردید برعکس، خواب از چشم آدم می رباید و مردابِ آرامِ آدمی را آشفته می کند.

برتراند راسل در مورد ارسطو جمله جالبی دارد ارسطو معتقد بود که تعداد دندانهای زنان، کمتر از دندانهای مردان است…! ارسطو می توانست خیلی راحت این اشتباه را مرتکب نشود او کافی بود که از خانم خودش بخواهد که دهانش را باز کند تا دندانهایش را بشمارد اما او این کار را نکرد چون فکر می کرد که «می داند»…
و مشکل اصلی از همین نقطه آغاز میگردد که باور داشته باشیم که «می دانیم» و در نتیجه، نیازی به شک و آزمودن دوباره پیدا نمیکنیم. این مثال در مورد یکی از نبوغهای بشری یعنی ارسطو بوده است در مورد ۹۹درصد آدمها که عقل متوسط دارند خودتان فکرش را بکنید!
اما صاحب این«می دانم» وقتی در راس قدرتی ولو در حد داروغه گی یک روستا قرار می گیرد آنوقت فاجعه می آفریند، به زهرِ هلاهل تبدیل گشته و فرعون میگردد…
کتاب مروج الذهب را داشتم می خواندم به داستان عبرت انگیزی برخوردم:
«ثمامه بن اشرس» نقل می کند که زمانی از بازار بغداد می گذشتم مردی را دیدم که سایر افراد بدور او جمع شده بودند با خود گفتم که جمع شدن مردم بی علت نیست به همین دلیل از استر خود فرود آمدم و به میان مردم رفتم، دیدم مردى می خواهد سرمه ای بفروشد و در باره سرمه‏ اش سخن میگوید که همه امراض چشم را شفا میدهد… دیدم یکى از چشمانِ خودش دانه دارد و یکى چرکین است…
بدو گفتم «اى مرد! اگر سرمه ‏ات این همه خاصیت داشت براى چشم خودت سودمند افتاده بود.»
بمن گفت «اى نفهم، مگر چشمهاى من اینجا معیوب شده است؟ چشمهایم در مصر معیوب شده است!»
و مردم همگی گفتند «راست میگوید» و به من فرصت پاسخگویی نداده هجوم آوردند.
و بطوریکه ثمامه میگوید بزحمت از ضربات کفش حاضران توانستم رهائى بیابم…!

برگرفته از:

مروج ‏الذهب و معادن الجواهر، نوشته علی ابن الحسین بن علی المسعودی

این نوشته در خواندنیها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.