-
نوشتههای تازه
پیوندها
آمار
بایگانی
- تیر ۱۴۰۱ (۱)
- اردیبهشت ۱۴۰۱ (۳)
- فروردین ۱۴۰۱ (۳)
- اسفند ۱۴۰۰ (۱)
- بهمن ۱۴۰۰ (۱)
- دی ۱۴۰۰ (۲)
- آذر ۱۴۰۰ (۱)
- شهریور ۱۴۰۰ (۱)
- مرداد ۱۴۰۰ (۵)
- تیر ۱۴۰۰ (۲)
- خرداد ۱۴۰۰ (۲)
- اردیبهشت ۱۴۰۰ (۳)
بایگانی برچسب: s
خیلى موهایمان را دوست داشتیم !
خیلی موهایمان را دوست داشتیم، بیشتر از جان شیرینمان. آنقدر که حاضر بودیم سرمان را بزنند، ولی به موهایمان دست نزنند. مادرمان، وقتی که ما نصفِ بابایمان بودیم، حافظ تمام وقتِ موهایمان بود. همیشه هم میبالید به موهای بلندمان، … ادامهی خواندن
منتشرشده در خواندنیها
برچسبشده ابوذر هدايتى
دیدگاهها برای خیلى موهایمان را دوست داشتیم ! بسته هستند
نان و سگ
آخ که ما چه کشیدیم از صبحهای سردِ مدرسه. از جای گرم و نه چندان نرممان، بلندمان میکردند به زور، و ما را می-نشاندن پای سفره صبحانه، به زور، و بعد هم محترمانه از خانه میانداختند بیرون، به زور، که … ادامهی خواندن
پُز نویسندگى
گاهی وقتها که از مشهد میزدیم بیرون، میرفتیم طرف پایتخت، پیش باقیِ قوم و خویشانمان. یکی از خویشان ما، دایی ما بود، که از قضا پسری داشت، که هم سن ما بود. یکی از شبهای نوروز ما خانهشان بودیم. آخرِ … ادامهی خواندن
صد تومان براى خودش وقارى داشت !
نوشته ابوذر هدایتى آن وقتها که ما بچه بودیم، صد تومان برای خودش وقاری داشت و همیشه هم لای دست آدم بزرگها بود و ما فقط از دور، آن را ملاقات میکردیم. روزی نمیدانیم چه شد که صد تومان افتاد … ادامهی خواندن
منتشرشده در خواندنیها
برچسبشده ابوذر هدايتى
دیدگاهها برای صد تومان براى خودش وقارى داشت ! بسته هستند
یادِ آن روز هاى تهران( نوروز )
نوشته : ابوذر هدایتى آن روزها که مثل این روزها نبود. نه میشود گفت بهتر از این روزها بود، نه میشود گفت بدتر از این روزها بود. روزی بود برای خودش، مثل هیچ کدام از روزها. آن روزها، فقط شبیه … ادامهی خواندن
منتشرشده در هنر و ادبیات
برچسبشده ابوذر هدايتى
دیدگاهها برای یادِ آن روز هاى تهران( نوروز ) بسته هستند