بایگانی دسته: هنر و ادبیات

سیزده چهار پاره ( رباعى ) خواندنى از خاقانی شروانى

بختی دارم چو چشم خسرو همه خواب چشمی دارم چو لعل شیرین همه آب جسمی دارم چو جان مجنون همه درد جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب *** خاقانی را ز بس که بوسید آن لب دور از لب … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای سیزده چهار پاره ( رباعى ) خواندنى از خاقانی شروانى بسته هستند

سالوس زاهدان ِ حقیقت مجاز کن !

آزرده‌ام از آن بتِ بسیار ناز کن پا از گلیم خویش فزون‌ تر دراز کن با آنکه از ر‌ُخش خط مشکین دمیده باز آن ت‍ُرکِ نازکن نشود ت‍َرکِ ناز کن ازچشم بد کنند همه خلق احتراز من گشته‌ام ز چشم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای سالوس زاهدان ِ حقیقت مجاز کن ! بسته هستند

نو بهار دگرى آمد وما گل کردیم

داغ امید به دل ماند و تحمل کردیم آرزو مرد شنیدیم و تجاهل کردیم کاسه ی صبر عجب نیست که لبریز شود زانچه یک عمر شنیدیم و تحمل کردیم بلبل فصل خزانیم و ز گلریزی اشک آشیان را به نظرها … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای نو بهار دگرى آمد وما گل کردیم بسته هستند

اى عاشقان ، اى عاشقان امروز ماییم وشما

اى عاشقان اى عاشقان امروز ماییم وشما افتاده در غرقابه‌ای تا خود که داند آشنا گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا ما رخ ز شکر افروخته … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده , | دیدگاه‌ها برای اى عاشقان ، اى عاشقان امروز ماییم وشما بسته هستند

الهی وَر اُفتَد نشان جدایى

      غَمَش در نهانخانه دل نشیند به نازی که لیلی به مَحمِل نشیند به دنبال محمل سبکتر قدم زن مبادا غباری به محمل نشیند به دنبال محمل چنان زار گِریَم که از گریه ام ناقه در گِل نشیند … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هنر و ادبیات | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای الهی وَر اُفتَد نشان جدایى بسته هستند